از 1388

یکی از آشنایان به خاطر چشمهاش از سربازی معاف شد، یکی دیگه گوشهاش مشکل داشت، یکی از دوستام به خاطر دندونهاش دنبال کارهای معافیشه، یکی دیگه تک کلیه از آب درآمد، یکی گلاب به روتون مشکل گوارشی داره، یکی کبدش پوسیده، یکی پای سمت چپش چهارانگشتیه، تازه یکی هم دور از جون سرطان سینه گرفته معاف شد (میگن!).

خداروشکر که من سالمم، ملت چه درد و مرض هایی داشتن من بی خبر بودما.... مردم .. همچین توو دار!

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۲ساعت 20  توسط آدمک چوبی  | 

سفید برفی و هفت کوتوله، سیندرلا، بامبی، صدویک سگ خالدار، آلیس در سرزمین عجایب، شمشیر در سنگ، پینوکیو، ماجراهای وینی پوه، پیتر پن افسانه ای، گربه های اشرافی، دامبو، لیدی و ترمپ، کتاب جنگل، رابین هود، هایدی، زیبای خفته، پری دریایی، کابوس قبل از کریسمس، دیو و دلبر، علاءالدین، داستان اسباب بازی ها، شیرشاه، آناستازیا، هرکول، گوژپشت نتردام، مولان، مورچه ای به نام زی، پرنس مصر، یوسف شاه رویاها، تارزان، پوکاهانتس، آتلانتیس فرمانروایی گمشده، تیتان، جاده ای به سوی الدورادو، السید، شکارچی خون آشام، ... .

+ نوشته شده در  یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۲ساعت 19  توسط آدمک چوبی  | 

دلم میخواد، با یک زن سیاه پوست به شدت ضکسی و بد دهن دوست باشم بعد در حالی که یکجا خلوت کردیم و احیاناً ماری جوانا می کشیم اون از رابطه ی نامشروع شب گذشته اش حرف بزنه و من از نتایجی که اخیراً در رابطه با عشق گرفتم حرف بزنم، اون هم با لهجه ی بامزه اش بگه:

wtf man ?

+ نوشته شده در  سه شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۲ساعت 22  توسط آدمک چوبی  | 

درست زمانی که به این نتیجه رسیدم هیچ کس ارزش عشق من رو نداره، عاشق شدم، عاشق کسی که براش خیلی مهمم و هیچ وقت بهم دروغ نمیگه، همیشه سر حرفش هست، هیچ وقت تنهام نمیذاره، گاهی اوقات واسم هدیه میخره، به هر بهانه ای دوست داره شاد باشم، از همه راز و رمزهای زندگیم خبر داره، اهل مطالعه است، کتاب میخره، ظاهرم رو از مدل مو گرفته تا لباس همینجور که هست دوست داره، فقط واسه ی اون به خودم میرسم، همیشه دوست دارم پول هام رو براش خرج کنم، غم و شادیمون مشترکه، به سلامتیش اهمیت میدم، خوب بخوابه، خوب بخوره، سرما نخوره، صورتش توسط حشره مادر به خطا گزیده نشه، واسش نثر عاشقانه می نویسم، دعوتش میکنم با هم فیلمای کمدی رمانتیک و یا عاشقانه ی کلاسیک تماشا کنیم، نه نمیگه، هیچ وقت قهر نکردیم اگر هم موردی بوده خیلی زود آشتی کردیم، در لحظات سخت و تصمیمات بزرگ زندگی تکیه گاه هم بودیم.

خب کی بهتر از خودم؟

دو روزی میشه که عاشق خودم شدم.

+ نوشته شده در  دوشنبه ششم خرداد ۱۳۹۲ساعت 21  توسط آدمک چوبی  |