بـه مامانم میگم: خواهشا وقتی مُردم، یک جماعت کلاغ سیاه نشین بالا سر من غار غار راه بندازین؛ جشن بگیرین، بزنین، برقصین، شاد باشین انگار تولدمه... .
در همین لحظه بود که مادرجان مرا به ماتحت خر فرو کرد و رنگی در آورد.
نمیدونم چرا؟!
+
نوشته شده در جمعه پنجم مهر ۱۳۹۲ساعت 21 توسط آدمک چوبی
|